آغاز نبرد میان ایران و توران - پندار نیک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آغاز نبرد میان ایران و توران - پندار نیک

درباره نویسنده
آغاز نبرد میان ایران و توران - پندار نیک
میثم
خدایا! بر من رحمتی فرود آر تا از رحمانیت دینت بگویم و به پنداری نیک مرا مجهز گردان که هرگز خود را نور مپندارم ،به قدر ادراک از نورانیتت شمعی در دل برافروزم و پروانه وار گرد آن شمع بسوزم. بر ایمانم بیافزای و پیمانه ی کوچک وجودم را عمقی بیکران ببخش تا متواضع گردم و در هر خیری که سر میزند تنها تو باشی و من نباشم! از روشناییت بینشی نصیبم کن تا ایثار را ارج نهم. مرا لیاقتی عطا کن تا هماهنگ با موسیقی تو،سازم را کوک کنم. سرآخر مرا به معرفتی مبتلا ساز تا وقت رفتن، با آغوشی باز خاک تنم را به دست خاک عزیز ایران بسپارم...
تماس با من


 

آرشیو
دلنوشته ها و خاطرات
شاهنامه خوانی
اجتماعی
مذهبی
پندنامه


لینکهای روزانه
آنالیز ریاضی قرآن [29]
گنجور(آثار سخنسرایان پارسی گو) [28]
وبسایت شرکت دل آواز(شجریان) [26]
وبسایت رسمی علیرضا عصار [20]
گیتارینه [21]
جامعه مجازی موسیقی ایرانیان [16]
آموزش گیتار [12]
[آرشیو(7)]

 

لینک دوستان
پرسه زن بیتوته های خیال
.... «« " الهه عشق " »»‍‍ ....
فانوسهای خاموش
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
نور
توشه آخرت
عطش
مسافر آسمان
کوله پشتـــــــــــــــــــــی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
معصومیت از دست رفته
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
باغ گیلاس
عشق طلاست
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اسلام دین محبت و عدالت
دلشدگان
بیکرانه
پاسبان پاسارگاد
تاریخ ایران باستان
مهندسی مکانیک
™Hamid
منجی عصر
دریای بیکران
دوستان دوران دبیرستان
وبلاگ من و حمید
گلبرگ
ستاره بنز


موسیقی وبلاگ


خبرنامه ی پندار نیک
 
لوگوی وبلاگ
آغاز نبرد میان ایران و توران - پندار نیک


لوگوی دوستان
آمار بازدید
بازدید کل :277647
بازدید امروز : 1
 RSS 

آغاز نبرد میان ایران و توران
به شاهی نشستن نوذر

صدو بیست سال از زندگانی منوچهر گذشت . ستاره شناسان در طالع او نگاه کردند و مرگ وی را نزدیک دیدند.
شاهنشاه را آگاه ساختند منوچهر موبدان و بزرگان درگاه را پیش خواند و آنگاه رو بفرزند خود نوذر کرد و گفت " سالهای عمر من بصد و بیست رسیده. در این جهان بشادی کام دل راندم و بر دشمنان پیروز شدم و کین نیایم ایرج را از سلم و تور خواستم . جهان را از آفت ها پاک کردم و بسی شهرها و باره ها پی افگندم. اکنون هنگام رفتن است و چون رفتم گوئی هرگز نبوده ام. آری، کامیابی گیتی فریبی بیش نیست. در خور آن نیست که دل بدان ببندند. تاج و تختی را که فریدون بمن باز گذاشته بود اکنون به تو وا می گذارم. چنان کن که از تو نیکی بیادگار بماند. نیز بدان که جهان چنین آرام نخواهد ماند. تورانیان بیکار نخواهند نشست و گزندشان به ایران خواهد رسید و تورا کارهای دشوار پیش خواهد آمد . در سختیها از سام نریمان و زال زر یاری بخواه. فرزند جوان زال اکنون شاخ و یال بر کشیده است نیز ترا پشتیبانی خواهد کرد و کین خواه ایرانیان خواهد بود."
چون سخنان منوچهر بپایان آمد نوذر بر وی بگریست و منوچهر نیز آب در دیده آورد و آنگاه
دو چشم کیانی بهم بر نهاد
بپژمرد و برزد یکی سرد باد
شد آن نامور پر هنر شهریار
بگیتی سخن ماند از و یادگار

نوذر و منوچهر
کین جوئی پشنگ
از هنگامیکه تور به دست منوچهر و به خونخواهی ایرج کشته شد تورانیان کینه ایرانیان را در دل گرفتند و در کمین تلافی بودند. اما منوچهر پادشاهی دلیر و جنگ آور و توانا بود و تا او زنده بود تورانیان یارای دستبرد نداشتند.
چون منوچهر در گذشت و پشنگ سالار تورانیان آگاه شد شکست تورانیان را بیاد آورد و اندیشه خونخواهی در دلش زنده شد. پس نامداران کشور و بزرگان سپاه را از گرسیوز و بارمان و گلباد و ویسه گرد آورد و فرزندان خود افراسیاب و اغریرث را نیز پیش خواند و از سلم و تور و بیدادی که از ایرانیان بر آنها رفته بود سخن راند و گفت که می دانید:
که با ما چه کردند ایرانیان
بدی را ببستند یکسر میان
کنون روز تیزی و کین جستن است
رخ از خون دیده گه شستن است
افراسیاب با قامت بلند و بازوان زورمند و دل بی باک سرآمد پهلوانان توران بود. از گفتار پشنگ مغزش پر شتاب شد و پیش آمد و گفت:
که شایسته جنگ شیران منم
هم آورد سالار ایران منم
اگر نیای من« زادشم» تیغ بر گرفته بود و به آئین جنگیده بود این خواری برما نمیماند و ما بنده ی ایرانیان نمی ماندیم. اکنون هنگام شورش و کین جستن و رستاخیز است...
پشنگ از گفتار پسر شاد شد و جنگ را کمر بست و فرمود تا سپاهی گران بیاراستند و افراسیاب را بران سپهبد کرد و بتاختن به ایران فرمان داد.
اغریرث، برادر افراسیاب، خردمند و بیدار دل بود. از این تندی و شتاب دلش پر اندیشه شد .
پیش پشنگ آمد و گفت " ای پدر، اگر منوچهر از میان ایرانیان رفته سام زنده است و پهلوانانی چون قارون رزمجو و کشواد نامدار آماده نبردند. تو خود می دانی بر سلم و تور از دست ایرانیان چه گذشت. نیای من زادشم با همه شکوهی که داشت از شورش و کین خواهی دم نزد. شاید بهتر آن باشد که ما نیز نشوریم و کشور را بدست آشوب نسپاریم."
جنگ ایرانیان و تورانیان
اما پشنگ دل به جنگ داده بود. گفت: " آنکه کین نیای خود را نجوید نژادش درست نیست. افراسیاب نره شیری جنگنده است و به کین پدران خود کمر بسته. تو نیز باید با او بروی و در بیش و کم کارها با او رای بزنی . چون بهار فرارسید و گیاه بر دشت روئید جهان سبزه زار شد، سپاه را بسوی آمل بکشید. از آنجا بود که منوچهر بتوران لشکر کشید و به ما دست یافت. اکنون که منوچهر در گذشته است ما را چه باک است؟ نوذر فرزند منوچهر را بچیزی نباید گرفت؛ جوان است و آزموده نیست. شما بکوشید و بر قارون و گرشاسب دست بیابید تا روان نیاکان از ما خشنود شود."



نویسنده : میثم » ساعت 7:34 عصر روز چهارشنبه 90 تیر 29

داغ کن - کلوب دات کام

The Hunger Site

ابتدا نیت کنید

سپس برای شادی روح حضرت حافظ یک صلوات بفرستید

.::.حالا کلید فال را فشار دهید.::.

برای گرفتن فال خود اینجا را کلیک کنید
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ